معنی sadar - جستجوی لغت در جدول جو
sadar
آگاه، آگاه است، هوشیار
ادامه...
آگاه، آگاه اَست، هوشیار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kesadaran penuh
آگاهی ذهنی، آگاهی کامل
ادامه...
آگاهی ذِهنی، آگاهی کامِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tanpa sadar
بی توجّه، بدون هوشیار، به طور ناخودآگاه، ناخواسته
ادامه...
بی تَوَجُّه، بِدونِ هوشیار، بِه طُورِ ناخُودآگاه، نَاخوَاستَه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tidak sadar
بی هوش، بی خبر
ادامه...
بی هوش، بی خَبَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sangat sadar
آگاه، بسیار آگاه
ادامه...
آگاه، بِسیار آگاه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
setengah sadar
نیمه هوشیار
ادامه...
نیمِه هوشیار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tidak sadar
به طور ناخودآگاه، ناخودآگاه
ادامه...
بِه طُورِ ناخُودآگاه، ناخُودآگاه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bawah sadar
ناخودآگاه
ادامه...
ناخُودآگاه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketidaksadaran
بی خبری، بی هوشی
ادامه...
بی خَبَری، بی هوشی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesadaran
بیداری، آگاهی
ادامه...
بیداری، آگاهی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kesadaran berlebih
فراشناسی، بیش از حد هوشیاری
ادامه...
فَراشِناسی، بیش اَز حَد هوشیاری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
dengan sadar
با آگاهی، آگاهانه، با اطّلاع، با توجّه
ادامه...
با آگاهی، آگاهانِه، با اِطِّلاع، با تَوَجُّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nadar
شنا کردن
ادامه...
شِنا کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sakar
بی دقّت، دست و پا چلفتی، بی نظم، بی ملاحظه
ادامه...
بی دِقَّت، دَست و پا چُلُفتی، بی نَظم، بی مُلاحَظِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sabar
صبور، صبور باش
ادامه...
صَبور، صَبور باش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
nadar
شنا کردن
ادامه...
شِنا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
saudar
ادای احترام کردن، سلام کردن
ادامه...
اَدایِ اِحتِرام کَردَن، سَلام کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sacar
پول گرفتن، برداشتن
ادامه...
پول گِرِفتَن، بَرداشتَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sudar
عرق ریختن، عرق
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sacar
گرفتن، بیرون آوردن
ادامه...
گِرِفتَن، بیرون آوَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
salar
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sanar
درمان کردن، شفا دهد
ادامه...
دَرمان کَردَن، شَفا دَهَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
tanpa disadari
به طور نادانسته، بدون اینکه متوجّه بشود
ادامه...
بِه طُورِ نادانِستِه، بِدونِ اینکِه مُتِوَجِّه بِشَوَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی