معنی sabuni - جستجوی لغت در جدول جو
sabuni
صابونی بودن، صابون
ادامه...
صابونی بودَن، صابون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
kanuni
قانون، اصل
ادامه...
قانون، اَصل
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sajini
گروهبان
ادامه...
گُروهبان
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubuni
ابداع کردن، طرّاحی، طرّاحی کردن، مدل کردن، نوآوری کردن، آرایش کردن
ادامه...
اِبداع کَردَن، طَرّاحی، طَرّاحی کَردَن، مُدِل کَردَن، نُوآوَری کَردَن، آرایِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tauni
طاعون
ادامه...
طاعون
دیکشنری سواحیلی به فارسی
sauti
صوتی، صدا، انعکاس ها، سر و صدا، مربوط به صدا، آوایی، لحن، آوازی، آوازسازی
ادامه...
صُوتی، صِدا، اِنعِکاس ها، سَر و صِدا، مَربوط بِه صِدا، آوایی، لَحن، آوازی، آوازسازی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
saini
امضا کردن، امضا
ادامه...
اِمضا کَردَن، اِمضا
دیکشنری سواحیلی به فارسی