معنی sabit - جستجوی لغت در جدول جو
sabit
ثابت، هنوز
ادامه...
ثابِت، هَنوز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
sabio
خردمند، حکیم، دانشمند، فهمیده
ادامه...
خِرَدمَند، حَکیم، دانِشمَند، فَهمیده
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sakit
درد کردن، مریض، دردناک، بیمار، ضعیف
ادامه...
دَرد کَردَن، مَریض، دَردناک، بیمار، ضَعیف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
sabitlemek
ثابت کردن، رفع کنید
ادامه...
ثابِت کَردَن، رَفع کُنید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sabitleme
چسبندگی، ثابت کردن
ادامه...
چَسبَندِگی، ثابِت کَردَن
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
sabit bir şekilde
به طور ثابت، به طور پیوسته
ادامه...
بِه طُورِ ثابِت، بِه طُورِ پِیوَستِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی