معنی rzucić - جستجوی لغت در جدول جو
rzucić
ترک کردن، ترک
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
porzucić
ترک کردن، ترک، رها کردن، دور انداختن، محبوس کردن، مهار شده
ادامه...
تَرک کَردَن، تَرک، رَها کَردَن، دور اَنداختَن، مَحبوس کَردَن، مَهار شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wyrzucić
از جابجا کردن، کندن، برکنار کردن، لغو
ادامه...
اَز جابِجا کَردَن، کَندَن، بَرکِنار کَردَن، لَغو
دیکشنری لهستانی به فارسی
rzucać
انداختن، اندازه، نیزه انداختن، به چوب بست، پرتاب کردن، تابش می کند، ریختن
ادامه...
اَنداختَن، اَندازِه، نِیزِه اَنداختَن، بِه چوب بَست، پَرتاب کَردَن، تابِش می کُنَد، ریختَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zrzucać
انداختن، رها کردن
ادامه...
اَنداختَن، رَها کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
smucić
غمگین کردن، بدون شادی
ادامه...
غَمگین کَردَن، بِدونِ شادی
دیکشنری لهستانی به فارسی
nucić
زوزه کشیدن، پارس کردن
ادامه...
زوزِه کِشیدَن، پارس کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
czcić
احترام گذاشتن، احتمال، عشق ورزیدن، خراب کردن، حرمت گذاشتن، سواد
ادامه...
اِحتِرام گُذاشتَن، اِحتِمال، عِشق وَرزیدَن، خَراب کَردَن، حُرمَت گُذاشتَن، سَواد
دیکشنری لهستانی به فارسی
rzucić okiem
نگاه سریع انداختن، نگرش
ادامه...
نِگَاه سَریع اَنداختَن، نِگَرِش
دیکشنری لهستانی به فارسی