معنی rzucać rzucać انداختن، اندازه، نیزه انداختن، به چوب بست، پرتاب کردن، تابش می کند، ریختن اَنداختَن، اَندازِه، نِیزِه اَنداختَن، بِه چوب بَست، پَرتاب کَردَن، تابِش می کُنَد، ریختَن دیکشنری لهستانی به فارسی