معنی rozstanie - جستجوی لغت در جدول جو
rozstanie
جدایی، جدایی ناپذیر
ادامه...
جُدایی، جُدایی ناپَذیر
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rozsądnie
به طور عاقلانه، عالی، معقولانه، منطقی، مدبّرانه، مدولاسیون، مقابل
ادامه...
بِه طُورِ عاقِلانِه، عالی، مَعقولانِه، مَنطِقی، مُدَبِّرانِه، مُدُولاسیون، مُقابِل
دیکشنری لهستانی به فارسی
powstanie
شورش، بالا آمدن، شورشی
ادامه...
شورِش، بالا آمَدَن، شورِشی
دیکشنری لهستانی به فارسی