معنی rozrzucony - جستجوی لغت در جدول جو
rozrzucony
پراکنده، حواس پرت کردن
ادامه...
پَراکَندِه، حَواس پَرت کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
rozrzutny
هدر دهنده، زباله، ولخرج، مسرف، بی پول، ناخواسته
ادامه...
هَدَر دَهَندِه، زُبالِه، وِلخَرج، مُسرِف، بی پول، نَاخوَاستَه
دیکشنری لهستانی به فارسی
odrzucony
دور انداخته شده، دویدن
ادامه...
دور اَنداختِه شُدِه، دَویدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
porzucony
ترک شده، ترک
ادامه...
تَرک شُدِه، تَرک
دیکشنری لهستانی به فارسی