معنی rosso - جستجوی لغت در جدول جو
rosso
قرمز
ادامه...
قِرمِز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
grosso
اهانت آمیز، ضخیم، بی ادب
ادامه...
اِهانَت آمیز، ضَخیم، بی اَدَب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rosto
چهره، صورت
ادامه...
چِهرِه، صورَت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
nosso
ما
ادامه...
ما
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rossore
قرمزی، سرخی
ادامه...
قِرمِزی، سُرخی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rosso sangue
قرمز خونین، قرمز خونی
ادامه...
قِرمِز خونین، قِرمِز خونی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rosso brillante
قرمز روشن
ادامه...
قِرمِز رُوشَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
all'ingrosso
عمده، عمده فروشی
ادامه...
عُمده، عُمده فُروشی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grossolano
بی احساس، درشت، زشت
ادامه...
بی اِحساس، دُرُشت، زِشت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grossolanità
بی نظمی، درشتی
ادامه...
بی نَظمی، دُرُشتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
grossolanamente
خشن، تقریباً
ادامه...
خَشِن، تَقریباً
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo grossolano
به طرز وحشتناک، به روشی خام، به طور بی احترامی
ادامه...
بِه طَرزِ وَحشَتناک، بِه رَوِشی خام، بِه طُورِ بی اِحتِرامی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی