معنی respondent - جستجوی لغت در جدول جو
respondent
پاسخ دهنده، واکنش پذیری
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه، وَاکُنِش پَذیری
دیکشنری لهستانی به فارسی
respondent
پاسخ دهنده
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
respondente
پاسخ دهنده
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
korespondent
خبرنگار، روزنامه نگار
ادامه...
خَبَرنِگار، روزنامِه نِگار
دیکشنری لهستانی به فارسی
Respondent
پاسخ دهنده، پاسخگو
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه، پاسُخگو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Despondent
ناامید
ادامه...
نااُمید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
responden
پاسخ دهنده، پاسخ دهندگان
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه، پاسُخ دَهَندِگان
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rispondente
پاسخ دهنده
ادامه...
پاسُخ دَهَندِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
responder
پاسخ دادن، پاسخ دهید
ادامه...
پاسُخ دادَن، پاسُخ دَهید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
responder
پاسخ دادن، برای پاسخ دادن
ادامه...
پاسُخ دادَن، بَرایِ پاسُخ دادَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Korrespondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری آلمانی به فارسی
Correspondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
correspondentemente
به طور مربوط، به ترتیب
ادامه...
بِه طُورِ مَربوط، بِه تَرتِیب
دیکشنری پرتغالی به فارسی
correspondente
خبرنگار، مربوطه، مربوط
ادامه...
خَبَرنِگار، مَربوطِه، مَربوط
دیکشنری پرتغالی به فارسی
correspondentie
مراسله، مکاتبات
ادامه...
مُراسِلِه، مُکاتِبات
دیکشنری هلندی به فارسی
correspondent
خبرنگار
ادامه...
خَبَرنِگار
دیکشنری هلندی به فارسی