معنی resa - جستجوی لغت در جدول جو
resa
تسلیم، تسلیم شدن
ادامه...
تَسلِیم، تَسلِیم شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
estresante
استرس زا
ادامه...
اِستِرِس زا
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
progresar
پیشرفت کردن، پیشرفت
ادامه...
پیشرَفت کَردَن، پیشرَفت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inexpresable
غیرقابل بیان
ادامه...
غِیرِقابِلِ بَیان
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sin sorpresa
قابل پیش بینی، جای تعجّب نیست
ادامه...
قابِلِ پیش بینی، جای تَعَجُّب نیست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regresar
بازگشتن، به عقب برگرد
ادامه...
بازگَشتَن، بِه عَقَب بَرگَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
antidepresan
ضدّ افسردگی
ادامه...
ضِدِّ اَفسُردِگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meresap
نشت یافتن، غرق شدن در، نفوذ کردن
ادامه...
نَشت یافتَن، غَرق شُدَن دَر، نُفوذ کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
estresadamente
به طور استرس زا، تاکید کرد
ادامه...
بِه طُورِ اِستِرِس زا، تَاکید کَرد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
expresamente
صراحتاً، به صراحت
ادامه...
صِراحَتاً، بِه صِراحَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interesar
علاقه داشتن، علاقه
ادامه...
عَلاقِه داشتَن، عَلاقِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interesante
جالب
ادامه...
جالِب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
interesado
مشتاق، علاقه مند است
ادامه...
مُشتاق، عَلاقِه مَند اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sorpresa
تعجّب
ادامه...
تَعَجُّب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sobresaturación
اشباع بیش از حد، فوق اشباع
ادامه...
اِشباع بیش اَز حَد، فُوق اِشباع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sobresalir
برتری یافتن، برتری
ادامه...
بَرتَری یافتَن، بَرتَری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
presagiar
پیش نشان دادن، پیشگویی
ادامه...
پیش نِشان دادَن، پیشگویی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
expresar
بیان کردن، بیان کنید
ادامه...
بَیان کَردَن، بَیان کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resta
تفریق
ادامه...
تَفرِیق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pesa
حواله، پول
ادامه...
حَوالِه، پول
دیکشنری سواحیلی به فارسی
rosa
صورتی
ادامه...
صورَتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
risa
خنده
ادامه...
خَندِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
rosa
صورتی
ادامه...
صورَتی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
rasa
طعم، طعم و مزّه، مزّه
ادامه...
طَعم، طَعم و مَزِّه، مَزِّه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rela
مشتاق، مایل
ادامه...
مُشتاق، مایِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rosa
صورتی، گل رز
ادامه...
صورَتی، گُلِ رُز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rosa
صورتی
ادامه...
صورَتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
desinteresadamente
بی طرفانه، از خودگذشتگی، غیرخودخوٰاهانه، فداکارانه
ادامه...
بی طَرَفانِه، اَز خُودگُذَشتِگی، غِیرِخُودخوٰاهانِه، فَداکارانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resaltar
برجسته کردن
ادامه...
بَرجَستِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
membuat goresan
شکاف ایجاد کردن، خراش ایجاد کنید
ادامه...
شِکاف ایجاد کَردَن، خَراش ایجاد کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
de manera presagiada
به طور هشداردهنده، به روشی پیشاپیش
ادامه...
بِه طُورِ هُشداردَهَندِه، بِه رَوِشی پِیشَاپِیش
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera sobresaliente
به طور عالی، به شیوه ای برجسته
ادامه...
بِه طُورِ عالی، بِه شیوِه ای بَرجَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desinteresar
بی علاقه کردن، بی علاقگی
ادامه...
بی عَلاقِه کَردَن، بی عَلاقِگی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
desinteresado
ایثارگر، بی علاقه، بی تفاوت، بی توجّه، بی هیجان، غیر دل خواه
ادامه...
ایثارگَر، بی عَلاقِه، بی تَفاوُت، بی تَوَجُّه، بی هَیَجان، غِیرِ دِل خوَاه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sobresaliente
برتر، برجسته
ادامه...
بَرتَر، بَرجَستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی