معنی regola - جستجوی لغت در جدول جو
regola
قانون، حکومت کند
ادامه...
قانون، حُکومَت کُند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
regolarmente
منظّم، به طور منظّم
ادامه...
مُنَظَّم، بِه طُورِ مُنَظَّم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
irregolare
ناهمگون، نامنظّم
ادامه...
ناهَمگون، نامُنَظَّم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
irregolarità
برجستگی، بی نظمی ها، بی نظمی، گریی، ناهمواری
ادامه...
بَرجَستِگی، بی نَظمی ها، بی نَظمی، گَریی، ناهَمواری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
in modo irregolare
به طور غیرقابل پیش بینی، به طور نامنظّم
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ پیش بینی، بِه طُورِ نامُنَظَّم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
deregolamentazione
آزادسازی قوانین، مقرّرات زدایی
ادامه...
آزادسازی قَوانین، مُقَرَّرات زُدایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rela
مشتاق، مایل
ادامه...
مُشتاق، مایِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
regolabile
قابل تنظیم
ادامه...
قابِلِ تَنظِیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regolamento
مقرّرات
ادامه...
مُقَرَّرات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regolarità
قانونمندی، منظّم بودن
ادامه...
قانُونمَندی، مُنَظَّم بودَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regolazione
تنظیم
ادامه...
تَنظِیم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regolare
تنظیم کردن، منظّم
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مُنَظَّم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regel
قانون، حکومت کند
ادامه...
قانون، حُکومَت کُند
دیکشنری هلندی به فارسی
regra
قانون، حکومت کند
ادامه...
قانون، حُکومَت کُند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
revoca
لغو، ابطال
ادامه...
لَغو، اِبطال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regale
شاهانه، سلطنتی
ادامه...
شَاهانِه، سَلطَنَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regular
تنظیم کردن، منظّم
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مُنَظَّم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
retoma
از سرگیری، رزومه
ادامه...
اَز سَرگیری، رِزومِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
regular
تنظیم کردن، منظّم
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مُنَظَّم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regalar
هدیه دادن، هدیه بده
ادامه...
هَدیه دادَن، هَدیه بِدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regla
قانون، حاکم
ادامه...
قانون، حاکِم
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
non regolamentato
غیرمقرّر، تنظیم نشده
ادامه...
غِیرِمُقَرَّر، تَنظِیم نَشُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی