معنی regnare - جستجوی لغت در جدول جو
regnare
حکومت کردن، سلطنت کنند
ادامه...
حُکومَت کَردَن، سَلطَنَت کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
reinar
حکومت کردن، سلطنت کنند
ادامه...
حُکومَت کَردَن، سَلطَنَت کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
regar
آب دادن، آب
ادامه...
آب دادَن، آب
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
legare
اتّحاد دادن، مقیّد کردن، بستن، بستن به، بسته شدن، باند زدن، رشته کردن
ادامه...
اِتِّحاد دادَن، مُقَیَّد کَردَن، بَستَن، بَستَن بِه، بَستِه شُدَن، باند زَدَن، رِشتِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cenare
شام خوردن، شام بخور
ادامه...
شام خُوردَن، شام بُخُور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regale
شاهانه، سلطنتی
ادامه...
شَاهانِه، سَلطَنَتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
remare
پارویی زدن، ردیف
ادامه...
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
reinar
حکومت کردن، سلطنت کنند
ادامه...
حُکومَت کَردَن، سَلطَنَت کُنَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
segare
ارّه کردن
ادامه...
اَرِّه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
negare
انکار کردن، انکار کند، منفی کردن
ادامه...
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، مَنفی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rendre
ارائه دادن، پس دادن
ادامه...
اِرائِه دادَن، پَس دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
segnare
امتیاز دادن، نمره، علامت زدن
ادامه...
اِمتِیاز دادَن، نُمرِه، عَلامَت زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regard
زل زدن، نگاه
ادامه...
زُل زَدَن، نِگَاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
drenare
آب کشیدن، تخلیه
ادامه...
آب کِشیدَن، تَخلِیَه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
restare
ماندن، باقی می ماند
ادامه...
ماندَن، باقی می مانَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regalare
هدیه دادن، دادن
ادامه...
هَدیه دادَن، دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regnante
حاکم، سلطنت می کند
ادامه...
حاکِم، سَلطَنَت مِی کُند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regolare
تنظیم کردن، منظّم
ادامه...
تَنظِیم کَردَن، مُنَظَّم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
frenare
ترمز کردن، ترمز، محدود کردن
ادامه...
تُرمُز کَردَن، تُرمُز، مَحدود کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sognare
رویابافی کردن، رؤیا
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pregare
دعا کردن، دعا کن
ادامه...
دُعا کَردَن، دُعا کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
regar
آب دادن، آب
ادامه...
آب دادَن، آب
دیکشنری پرتغالی به فارسی