معنی reflektif - جستجوی لغت در جدول جو
reflektif
بازتابی، منعکس کننده
ادامه...
بازتابی، مُنعَکِس کُنَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
reflektiv
بازتابی، منعکس کننده
ادامه...
بازتابی، مُنعَکِس کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
refraktif
شکستی، انکساری
ادامه...
شِکَستی، اِنکِساری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
reflectief
بازتابی، منعکس کننده
ادامه...
بازتابی، مُنعَکِس کُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
reflectie
بازتاب، انعکاس
ادامه...
بازتاب، اِنعِکاس
دیکشنری هلندی به فارسی
refletir
آینه کردن، منعکس کنند، اندیشیدن، بازتابیدن
ادامه...
آینِه کَردَن، مُنعَکِس کُنَند، اَندیشیدَن، بازتابیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
selektif
انتخابی
ادامه...
اِنتِخابی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
efektif
مؤثّر
ادامه...
مُؤَثِّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara reflektif
بازتابی، به صورت بازتابی
ادامه...
بازتابی، بِه صورَتِ بازتابی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی