معنی radere - جستجوی لغت در جدول جو
radere
اصلاح کردن، تراشیدن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تَراشیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
arder
سوزاندن، سوختن
ادامه...
سوزاندَن، سوختَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
naderen
در حال نزدیک شدن، نزدیک شدن
ادامه...
دَر حالِ نَزدیک شُدَن، نَزدیک شُدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
radeln
چرخاندن، چرخه
ادامه...
چَرخاندَن، چَرخِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
rater
کوتاه کردن، خانم
ادامه...
کوتاه کَردَن، خانُم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
raser
اصلاح کردن، تراشیدن، هموار کردن
ادامه...
اِصلاح کَردَن، تراشیدَن، هَموار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ramer
پارویی زدن، ردیف
ادامه...
پارویی زَدَن، رَدیف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rôder
پرسه زدن
ادامه...
پَرسِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
madre
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sadece
فقط
ادامه...
فَقَط
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
kader
سرنوشت
ادامه...
سَرنِوِشت
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
madre
مادر
ادامه...
مادَر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dader
مرتکب
ادامه...
مُرتَکِب
دیکشنری هلندی به فارسی
raden
حدس زدن، شوراها
ادامه...
حَدس زَدَن، شُوراها
دیکشنری هلندی به فارسی
rare
کم یاب، نادر، متفرّق، نایاب
ادامه...
کَم یاب، نادِر، مُتِفَرِّق، نایاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
paraderen
رژه رفتن، رژه، گردن کشی کردن
ادامه...
رِژِه رَفتَن، رِژِه، گَردَن کِشی کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
oudere
مسن، مسن تر
ادامه...
مُسِن، مُسِن تَر
دیکشنری هلندی به فارسی
hademe
نگهبان ساختمان، سرایدار
ادامه...
نِگَهبان ساختمان، سَرایدار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ridere
پوزخند زدن، بخند، خندیدن
ادامه...
پوزخَند زَدَن، بِخَند، خَندیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rendere
ارائه دادن، دادن
ادامه...
اِرائِه دادَن، دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cadere
افتادن، سقوط، به زمین افتادن، زمین خوردن، سقوط کردن
ادامه...
اُفتادَن، سُقوط، بِه زَمین اُفتادَن، زَمین خُوردَن، سُقوط کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andere
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
sedere
صندلی گذاشتن، بنشین
ادامه...
صَندَلی گُذاشتَن، بِنِشین
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ardore
اشتیاق، شور و شوق، شور و اشتیاق
ادامه...
اِشتیاق، شور و شُوق، شور و اِشتیاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
credere
باور کردن، باور کنید
ادامه...
باوَر کَردَن، باوَر کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
godere
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
scadere
منقضی شدن، منقضی شود
ادامه...
مُنقَضی شُدَن، مُنقَضی شَوَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
erodere
فرسایش یافتن، فرسایش
ادامه...
فَرسایِش یافتَن، فَرسایِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sapere
دانستن
ادامه...
دانِستَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rapire
آدم ربایی کردن، آدم ربایی
ادامه...
آدَم رُبایی کَردَن، آدَم رُبایی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
vedere
دیدن، ببینید
ادامه...
دیدَن، بِبینید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tacere
سکوت کردن، ساکت باش
ادامه...
سُکوت کَردَن، ساکِت باش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tradire
خیانت کردن
ادامه...
خِیانَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cedere
تحویل دادن، تسلیم شدن، گذشتن
ادامه...
تَحویل دادَن، تَسلِیم شُدَن، گُذَشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
degraderen
کاهش دادن، تنزّل دادن، محروم کردن
ادامه...
کاهِش دادَن، تَنَزُّل دادَن، مَحروم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی