معنی płodny - جستجوی لغت در جدول جو
płodny
بارور، لقاح
ادامه...
باروَر، لِقَاح
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
wodny
آبی
ادامه...
آبی
دیکشنری لهستانی به فارسی
godny
موقّر، جشن، شایسته، کرامت غم
ادامه...
مَوَقَّر، جَشن، شایِستِه، کِرَامَت غَم
دیکشنری لهستانی به فارسی
słony
شور، بالا آمدن، ملحی، دشمنی
ادامه...
شور، بالا آمَدَن، مِلحی، دُشمَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
podły
بدخوٰاه، بدخوٰاهی، حقیر، درست است، به طور زشت، متحرّک
ادامه...
بَدخوٰاه، بَدخوٰاهی، حَقیر، دُرُست اَست، بِه طُورِ زِشت، مُتِحَرِّک
دیکشنری لهستانی به فارسی
modny
مد روز، مدرنیته
ادامه...
مُدِ روز، مُدِرنیتِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
młody
جوان، جوانه زنی
ادامه...
جَوان، جَوانِه زَنی
دیکشنری لهستانی به فارسی
łowny
قابل گرفتن، قابل درک
ادامه...
قابِلِ گِرِفتَن، قابِلِ دَرک
دیکشنری لهستانی به فارسی
ładny
زیبا، آراستن
ادامه...
زیبا، آراستَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
głośny
بلند، مرتفع، با صدای بلند
ادامه...
بُلَند، مُرتَفِع، با صِدایِ بُلَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
głodny
گرسنه، حریص، با گرسنگی، مغرور
ادامه...
گُرُسنِه، حَریص، با گُرُسنِگی، مَغرور
دیکشنری لهستانی به فارسی
chłodny
خنک، باحال ترین، سرد، گیج شده
ادامه...
خُنَک، باحال تَرین، سَرد، گیج شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
błędny
اشتباه آمیز، اشتباه کن، اشتباه، مغالطه، نادرست، ناشایستگی
ادامه...
اِشتِباه آمیز، اِشتِباه کُن، اِشتِباه، مُغالِطِه، نادُرُست، ناشایِستِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
płatny
قابل پرداخت، قابل پر کردن
ادامه...
قابِلِ پَرداخت، قابِل پُر کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
płodnie
به طور پرثمر، پر جمعیت
ادامه...
بِه طُورِ پُرثَمَر، پُر جَمعِیَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
płynny
روان، روانپزشک، مایع، مورّب
ادامه...
رَوان، رَوانپِزِشک، مایِع، مُوَرَّب
دیکشنری لهستانی به فارسی
zgodny
هم خوٰان، صمیمیت، مطابق، مشاهده کنید، سازگار، هماهنگ
ادامه...
هَم خوٰان، صَمیمِیَت، مُطابِق، مُشاهِدِه کُنید، سازِگار، هَماهَنگ
دیکشنری لهستانی به فارسی
psotny
شیطنت آمیز، اهریمنی، با شیطنت، شیطانی، شوم
ادامه...
شِیطَنَت آمیز، اَهریمَنی، با شِیطَنَت، شِیطانی، شوم
دیکشنری لهستانی به فارسی
bezpłodny
بی ثمر
ادامه...
بی ثَمَر
دیکشنری لهستانی به فارسی