معنی chłodny
chłodny
خنک، باحال ترین، سرد، گیج شده
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با chłodny
płodny
płodny
باروَر، لِقَاح
دیکشنری لهستانی به فارسی
głodny
głodny
گُرُسنِه، حَریص، با گُرُسنِگی، مَغرور
دیکشنری لهستانی به فارسی