معنی punt - جستجوی لغت در جدول جو
punt
نقطه
ادامه...
نُقطِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
agopuntore
متخصّص طب سوزنی
ادامه...
مُتِخَصِّص طِب سوزَنی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
poner un punto
نقطه گذاشتن، یک نکته قرار دهید
ادامه...
نُقطِه گُذاشتَن، یِک نُکتِه قَرار دَهید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
acupunturista
متخصّص طب سوزنی
ادامه...
مُتِخَصِّص طِب سوزَنی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
apuntar
هدف قرار دادن، هدف، هدف گذاری کردن
ادامه...
هَدَف قَرار دادَن، هَدَف، هَدَف گُذاری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
apuntalar
پشتیبانی کردن، ساحل
ادامه...
پُشتیبانی کَردَن، ساحِل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
caminar de puntillas
روی پنجه پا راه رفتن، روی نوک پا راه بروید
ادامه...
رویِ پَنجِه پا راه رَفتَن، رویِ نُوک پا راه بِرَوید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
acupunturista
متخصّص طب سوزنی
ادامه...
مُتِخَصِّص طِب سوزَنی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
appuntare
سنبه کردن، توجّه داشته باشید
ادامه...
سُنبِه کَردَن، تَوَجُّه داشتِه باشید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
punteggiare
نقطه گذاری کردن، نقطه گذاری
ادامه...
نُقطِه گُذاری کَردَن، نُقطِه گُذاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
appuntamento
قرار ملاقات
ادامه...
قَرارِ مُلاقات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dal punto di vista nutrizionale
از نظر تغذیه ای، از نظر تغذیه
ادامه...
اَز نَظَرِ تَغذیِه ای، اَز نَظَرِ تَغذیِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dal punto di vista botanico
از نظر گیاه شناسی، از دیدگاه گیاه شناسی
ادامه...
اَز نَظَرِ گیاه شِناسی، اَز دیدگاه گیاه شِناسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
da un punto di vista librario
کتاب وار، از دیدگاه کتابی
ادامه...
کِتاب وار، اَز دیدگاهِ کِتابی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
camminare sulle punte
روی پنجه پا راه رفتن، روی نوک پا راه بروید
ادامه...
رویِ پَنجِه پا راه رَفتَن، رویِ نُوک پا راه بِرَوید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
een punt zetten
نقطه گذاشتن، یک نکته قرار دهید
ادامه...
نُقطِه گُذاشتَن، یِک نُکتِه قَرار دَهید
دیکشنری هلندی به فارسی
puntig
به طور تند، اشاره کرد
ادامه...
بِه طُورِ تُند، اِشارِه کَرد
دیکشنری هلندی به فارسی
punteggiatura
نشانه گذاری، نقطه گذاری
ادامه...
نِشانِه گُذاری، نُقطِه گُذاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
punto
نقطه
ادامه...
نُقطِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntualmente
به موقع، به سرعت
ادامه...
بِه مُوقِع، بِه سُرعَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
punto
نقطه
ادامه...
نُقطِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
puant
بوی بد، متعفّن
ادامه...
بوی بَد، مُتَعَفِّن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
punkt
نقطه، کاما بگذارید
ادامه...
نُقطِه، کاما بُگذارید
دیکشنری لهستانی به فارسی
bunt
اغتشاش، اغراق
ادامه...
اِغتِشاش، اِغراق
دیکشنری لهستانی به فارسی
Hunt
شکار کردن، شکار
ادامه...
شِکار کَردَن، شِکار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
puntuar
امتیاز دادن، نرخ، نقطه گذاری کردن
ادامه...
اِمتِیاز دادَن، نِرخ، نُقطِه گُذاری کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntualidad
به موقع بودن، وقت شناسی
ادامه...
بِه مُوقِع بودَن، وَقت شِناسی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntuale
به موقع، وقت شناس
ادامه...
بِه مُوقِع، وَقت شِناس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
puntual
به موقع، وقت شناس
ادامه...
بِه مُوقِع، وَقت شِناس
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntuación
نشانه گذاری، نقطه گذاری
ادامه...
نِشانِه گُذاری، نُقطِه گُذاری
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntos de vista
دیدگاه ها، نقطه نظرات
ادامه...
دیدگاه ها، نُقطِه نَظَرات
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntería
تیراندازی، هدف
ادامه...
تیرَاَندازی، هَدَف
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
puntualmente
به موقع
ادامه...
بِه مُوقِع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
puntualità
وقت شناسی
ادامه...
وَقت شِناسی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
kruispunt
تقاطع
ادامه...
تَقَاطُع
دیکشنری هلندی به فارسی