معنی pulizia - جستجوی لغت در جدول جو
pulizia
پاکیزگی، تمیز کردن
ادامه...
پاکیزِگی، تَمیز کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
delizia
دلپذیری، لذّت بردن، لذّت
ادامه...
دِلپَذیری، لَذَّت بُردَن، لَذَّت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pluizig
به طور پرفیوم گونه، کرکی
ادامه...
بِه طُورِ پِرفیوم گونِه، کُرکی
دیکشنری هلندی به فارسی
malizia
شیطنت، بدخوٰاهی
ادامه...
شِیطَنَت، بَدخوٰاهی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
kulilia
اندوهگین بودن، گریه کردن، تأسف خوردن
ادامه...
اَندوهگین بودَن، گِریِه کَردَن، تَأسُف خُوردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
tuliza
آرام کردن، آرام باش، آرامش بخش
ادامه...
آرام کَردَن، آرام باش، آرامِش بَخش
دیکشنری سواحیلی به فارسی
pulika
جاری شدن، منفجر کردن
ادامه...
جاری شُدَن، مُنفَجِر کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی