معنی próżny - جستجوی لغت در جدول جو
próżny
بیهوده، غیر ضروری
ادامه...
بیهودِه، غِیرِ ضَروری
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
różny
متفاوت، متفاوت است
ادامه...
مُتِفاوِت، مُتِفاوِت اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
różne
مختلف، مختل کردن
ادامه...
مُختَلِف، مُختَل کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
równy
برابر، مقایسه کنید، یکنواخت
ادامه...
بَرابَر، مُقایِسِه کُنید، یِکنَواخت
دیکشنری لهستانی به فارسی
późny
دیر، دیر بهتر از هرگز
ادامه...
دیر، دیر بِهتَر اَز هَرگِز
دیکشنری لهستانی به فارسی