معنی przytulnie - جستجوی لغت در جدول جو
przytulnie
راحت بخش، دنج، راحت
ادامه...
راحَت بَخش، دِنج، راحَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
przytulny
راحت بخش، تسهیل کند، خانگی، خانه داری، دنج، دهقان، قابل آغوش، قابل آموزش، دلپذیر، مهربانی، نوازشگر، نوسانات
ادامه...
راحَت بَخش، تَسهِیل کُنَد، خانِگی، خانِه داری، دِنج، دِهقان، قابِلِ آغوش، قابِلِ آموزِش، دِلپَذیر، مِهربانی، نَوَازِشگَر، نَوَسَانات
دیکشنری لهستانی به فارسی