ترجمه przytulny به فارسی - دیکشنری لهستانی به فارسی
معنی przytulny
- przytulny
- راحت بخش، تسهیل کند، خانگی، خانه داری، دنج، دهقان، قابل آغوش، قابل آموزش، دلپذیر، مهربانی، نوازشگر، نوسانات
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با przytulny
przytulać
- przytulać
- دَر آغوش گِرِفتَن، بَرایِ آفتاب گِرِفتَن، بَغَل کَردَن، تُو را بِه زانو دَرآوَرَد
دیکشنری لهستانی به فارسی