معنی programma - جستجوی لغت در جدول جو
programma
برنامه، برنامه ریزی کنید
ادامه...
بَرنامِه، بَرنامِه ریزی کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programma
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
programu
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری سواحیلی به فارسی
riprogrammare
برنامه ریزی مجدّد کردن، زمان بندی مجدّد
ادامه...
بَرنامِه ریزی مُجَدَّد کَردَن، زَمان بَندی مُجَدَّد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programmabile
قابل برنامه ریزی
ادامه...
قابِل بَرنامِه ریزی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programmabilità
قابلیت برنامه ریزی
ادامه...
قابِلِیَت بَرنامِه ریزی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programmatore
برنامه نویس
ادامه...
بَرنامِه نِویس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programmabilité
قابلیت برنامه ریزی
ادامه...
قابِلِیَت بَرنامِه ریزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programmable
قابل برنامه ریزی
ادامه...
قابِل بَرنامِه ریزی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
program
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
program
برنامه، برنامه ریزی شده است
ادامه...
بَرنامِه، بَرنامِه ریزی شُدِه اَست
دیکشنری لهستانی به فارسی
program
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Programm
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
programcı
برنامه نویس
ادامه...
بَرنامِه نِویس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
programar
برنامه ریزی کردن، برنامه
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
programmer
برنامه ریزی کردن، برنامه، زمان بندی کردن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programar
برنامه ریزی کردن، برنامه، زمان بندی کردن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
programa
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
programa
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
programme
برنامه
ادامه...
بَرنامِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programmé
برنامه ریزی شده، برنامه
ادامه...
بَرنامِه ریزی شُدِه، بَرنامِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programmare
برنامه ریزی کردن، برنامه، زمان بندی کردن
ادامه...
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programmato
برنامه ریزی شده
ادامه...
بَرنامِه ریزی شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
non programmato
بدون برنامه ریزی
ادامه...
بِدونِ بَرنامِه ریزی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی