معنی programmé
programmé
برنامه ریزی شده، برنامه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با programmé
programme
programme
بَرنامِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programma
programma
بَرنامِه، بَرنامِه ریزی کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
programma
programma
بَرنامِه
دیکشنری هلندی به فارسی
programar
programar
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
programmer
programmer
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه، زَمان بَندی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
programar
programar
بَرنامِه ریزی کَردَن، بَرنامِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
programcı
programcı
بَرنامِه نِویس
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
programa
programa
بَرنامِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
programa
programa
بَرنامِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی