problematisch مشکل، مشکل ساز، به طور مشکل ساز ادامه... مُشکِل، مُشکِل ساز، بِه طُورِ مُشکِل ساز دیکشنری هلندی به فارسی
problematisch به طور مشکل ساز، مشکل ساز، مشکل ادامه... بِه طُورِ مُشکِل ساز، مُشکِل ساز، مُشکِل دیکشنری آلمانی به فارسی