معنی problematisch
problematisch
به طور مشکل ساز، مشکل ساز، مشکل
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با problematisch
problematisch
problematisch
مُشکِل، مُشکِل ساز، بِه طُورِ مُشکِل ساز
دیکشنری هلندی به فارسی
problematico
problematico
مُشکِل، مُشکِل ساز
دیکشنری ایتالیایی به فارسی