معنی połykać - جستجوی لغت در جدول جو
połykać
بلعیدن، بنفش، قورت دادن
ادامه...
بَلعیدَن، بَنَفش، قورت دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
dotykać
لمس کردن، در حال حرکت، لگام زدن، مقاومت کن
ادامه...
لَمس کَردَن، دَر حالِ حَرَکَت، لَگام زَدَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی
posypać
پاشیدن، استعداد فروپاشی
ادامه...
پاشیدَن، اِستِعداد فُروپاشی
دیکشنری لهستانی به فارسی
kołysać
آرامش دادن، مطمئن شد
ادامه...
آرامِش دادَن، مُطمَئِن شُد
دیکشنری لهستانی به فارسی
pływać
پریدن، جهش، شنا کردن، دانش
ادامه...
پَریدَن، جَهش، شِنا کَردَن، دانِش
دیکشنری لهستانی به فارسی
płukać
آبکشی کردن، آب بریز
ادامه...
آبکَشی کَردَن، آب بِریز
دیکشنری لهستانی به فارسی
płakać
گریه کردن، عزاداری، گریه کن
ادامه...
گِریِه کَردَن، عَزاداری، گِریِه کُن
دیکشنری لهستانی به فارسی