معنی dotykać
dotykać
لمس کردن، در حال حرکت، لگام زدن، مقاومت کن
دیکشنری لهستانی به فارسی
واژههای مرتبط با dotykać
dotować
dotować
یارانِه دادَن، دَستیار
دیکشنری لهستانی به فارسی
połykać
połykać
بَلعیدَن، بَنَفش، قورت دادَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
tykać
tykać
تیک زَدَن، یِک تیم ایجاد کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
dotyk
dotyk
لَمس، مُصیبَت زَدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی