معنی pingsan - جستجوی لغت در جدول جو
pingsan
بیهوش شدن، غش کردن
ادامه...
بیهوش شُدَن، غَش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ingusan
بینی گرفته، پوزه
ادامه...
بینی گِرِفتِه، پوزِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pingar
چکیدن، چکّه کردن
ادامه...
چِکیدَن، چِکِّه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ringan
سبک مغزی، نور، سبک، جزئی
ادامه...
سَبُک مَغزی، نور، سَبُک، جُزئی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی