معنی ingusan
ingusan
بینی گرفته، پوزه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با ingusan
ingatan
ingatan
یادآوَری، حافِظِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pingsan
pingsan
بیهوش شُدَن، غَش کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی