معنی piepend - جستجوی لغت در جدول جو
piepend
جیغ زدن، جیرجیر
ادامه...
جیغ زَدَن، جیرجیر
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
piepsend
بوق زنی، بوق زدن
ادامه...
بوق زَنی، بوق زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
piepen
بوق زدن، جیر جیر، کریچ کردن
ادامه...
بوق زَدَن، جیر جیر، کُریچ کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
piepen
بوق زدن، بوق
ادامه...
بوق زَدَن، بوق
دیکشنری آلمانی به فارسی
wiegend
لرزش، تکان دادن
ادامه...
لَرزِش، تِکان دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی
siedend
سوزان، در حال جوشیدن
ادامه...
سوزان، دَر حالِ جوشیدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
pretend
ادّعا کردن، تظاهر کن
ادامه...
اِدِّعا کَردَن، تَظَاهُر کُن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
Depend
وابسته بودن، وابسته
ادامه...
وابَستِه بودَن، وابَستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی