معنی peddelen - جستجوی لغت در جدول جو
peddelen
پارویی زدن، دست و پا زدن
ادامه...
پارویی زَدَن، دَست و پا زَدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pendelen
رفت و آمد کردن، رفت و آمد
ادامه...
رَفت و آمَد کَردَن، رَفت و آمَد
دیکشنری هلندی به فارسی
verdelen
تقسیم کردن
ادامه...
تَقسیم کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
bedoelen
قصد داشتن، معنی
ادامه...
قَصد داشتَن، مَعنی
دیکشنری هلندی به فارسی
roddelen
غیبت کردن، شایعات
ادامه...
غِیبَت کَردَن، شایِعات
دیکشنری هلندی به فارسی
pendeln
رفت و آمد کردن، رفت و آمد
ادامه...
رَفت و آمَد کَردَن، رَفت و آمَد
دیکشنری آلمانی به فارسی
paddeln
پارویی زدن، دست و پا زدن
ادامه...
پارویی زَدَن، دَست و پا زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی