معنی parowy - جستجوی لغت در جدول جو
parowy
بخاری، دستگیره
ادامه...
بُخاری، دَستگیرِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
parować
بخار کردن، بخار پز کردن، جفت کردن، دروغگویی ها، تبخیر شدن
ادامه...
بُخار کَردَن، بُخار پَز کَردَن، جُفت کَردَن، دُروغگویی ها، تَبخِیر شُدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
Parody
تقلید طنز کردن، تقلید، طنز تقلیدی
ادامه...
تَقلِید طَنز کَردَن، تَقلِید، طَنز تَقلِیدی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
parodi
طنز تقلیدی، تقلید
ادامه...
طَنز تَقلِیدی، تَقلِید
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
gazowy
گازی، گام
ادامه...
گازی، گام
دیکشنری لهستانی به فارسی
jałowy
بی ثمر، استریل
ادامه...
بی ثَمَر، اِستِریل
دیکشنری لهستانی به فارسی
surowy
خام، تقریباً، خامه ای، سختگیر، سخت، سفت و سخت، شدید، قوی، ناملایمات
ادامه...
خام، تَقریباً، خامِه ای، سَختگیر، سَخت، سِفت و سَخت، شَدید، قَوی، نامُلایِمات
دیکشنری لهستانی به فارسی
operowy
اپرایی، سوار اتوبوس شوید
ادامه...
اُپِرایی، سَوارِ اُتُوبوس شَوید
دیکشنری لهستانی به فارسی
martwy
مرده، نزولی، بی جان
ادامه...
مُردِه، نُزُولی، بی جان
دیکشنری لهستانی به فارسی
parowo
به طور بخارآلود، بوروکراتیک
ادامه...
بِه طُورِ بُخارآلود، بوروکراتیک
دیکشنری لهستانی به فارسی
darmowy
رایگان، کامپیوتری شده
ادامه...
رایِگان، کامپیوتِری شُدِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
zdrowy
سالم، وکالتنامه
ادامه...
سالِم، وِکالَتنامِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
rakowy
سرطانی، مالیدن
ادامه...
سَرَطانی، مالیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
rasowy
نژادی، ویژگی
ادامه...
نِژادی، ویژِگی
دیکشنری لهستانی به فارسی
parola
کلمه
ادامه...
کَلَمِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parodi
طنز تقلیدی، تقلید
ادامه...
طَنز تَقلِیدی، تَقلِید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
prawy
پرهیزگار، کامل
ادامه...
پَرهیزگار، کامِل
دیکشنری لهستانی به فارسی