جدول جو
جدول جو

معنی ostrzyć - جستجوی لغت در جدول جو

ostrzyć
تیز کردن، خاردار
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تیزی صدا، تیک زدن، چاشنی، فصل، تیزی، نفوذ، تیزبینی، ناز بودن
دیکشنری لهستانی به فارسی
تیزلبه، تیزی
دیکشنری لهستانی به فارسی
بریدن، برش دادن
دیکشنری لهستانی به فارسی
تند و تیز، تکانشی، تیز، تیز شده، سریع، زهرآگین، سمّی، تند، گاز گرفتن
دیکشنری لهستانی به فارسی