معنی orlare - جستجوی لغت در جدول جو
orlare
حاشیه دوزی کردن، سجاف
ادامه...
حاشیُه دوزی کَردَن، سِجاف
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
errare
اشتباه کردن، اشتباه کن
ادامه...
اِشتِباه کَردَن، اِشتِباه کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
orale
دهانی، شفاهی
ادامه...
دَهانی، شَفاهی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
osare
جرأت داشتن، جرأت
ادامه...
جُرأت داشتَن، جُرأت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Flare
درخشیدن، شعله ور شدن
ادامه...
دِرَخشیدَن، شُعلِه وَر شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Glare
نگاه خشمگین انداختن، خیره کننده
ادامه...
نِگَاه خَشمگین اَنداختَن، خیرِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
onlar
آن ها
ادامه...
آن ها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
arare
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rolar
غلتیدن، رول، اسکرول کردن
ادامه...
غَلتیدَن، رول، اِسکُرول کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ordre
نظم، سفارش دهید
ادامه...
نَظم، سِفارِش دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
odiare
نفرت داشتن، نفرت
ادامه...
نَفرَت داشتَن، نَفرَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
optare
انتخاب کردن
ادامه...
اِنتِخاب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
orrore
روح انگیز، وحشت، وحشتناکی
ادامه...
روح اَنگیز، وَحشَت، وَحشَتناکی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dorare
طلا کردن، قهوه ای
ادامه...
طَلا کَردَن، قَهوِه ای
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
urtare
برخورد کردن، دست انداز، کوبیدن
ادامه...
برخورد کَردَن، دَست اَنداز، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
urlare
غرّیدن، فریاد زدن
ادامه...
غُرّیدَن، فَریاد زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tornare
برگشتن، بازگشت، بازگشتن
ادامه...
بَرگَشتَن، بازگَشت، بازگَشتَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
salare
نمک پاشیدن، نمک
ادامه...
نَمَک پاشیدَن، نَمَک
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
portare
حمل کردن، آوردن
ادامه...
حَمل کَردَن، آوَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
filare
نخ ریختن، چرخش
ادامه...
نَخ ریختَن، چَرخِش
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gelare
یخ زدن، منجمد کردن
ادامه...
یَخ زَدَن، مُنجَمِد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
formare
شکل دادن، فرم
ادامه...
شَکل دادَن، فُرم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
forzare
اجبار کردن، زور
ادامه...
اِجبار کَردَن، زور
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
creare
ایجاد کردن، ایجاد کنید
ادامه...
ایجاد کَردَن، ایجاد کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
armare
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
volare
پرواز کردن، پرواز کن
ادامه...
پَرواز کَردَن، پَرواز کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
solare
خورشیدی
ادامه...
خُورشیدی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
parlare
حرف زدن، صحبت کنید، صحبت کردن
ادامه...
حَرف زَدَن، صُحبَت کُنید، صُحبَت کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pelare
پوست کندن
ادامه...
پوست کَندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
rare
کم یاب، نادر، متفرّق، نایاب
ادامه...
کَم یاب، نادِر، مُتِفَرِّق، نایاب
دیکشنری فرانسوی به فارسی