معنی opierać - جستجوی لغت در جدول جو
opierać
پایه گذاری کردن، پایان
ادامه...
پایِه گُذاری کَردَن، پایان
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
pocierać
سر به سینه زدن، اشاره کرد، مالش دادن، مالک
ادامه...
سَر بِه سینِه زَدَن، اِشارِه کَرد، مالِش دادَن، مالِک
دیکشنری لهستانی به فارسی
operar
عمل کردن، عمل کنند
ادامه...
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
opieka
سرپرستی، باحال، حمایت، نظارت بر نگهداری، ولایت، کنترل کنید، مراقبت
ادامه...
سَرپَرَستی، باحال، حِمایَت، نَظارَت بَر نِگَهداری، وِلایَت، کُنتُرُل کُنید، مُراقِبَت
دیکشنری لهستانی به فارسی
opisać
توصیف کردن، توصیفی بودن
ادامه...
تَوصِیف کَردَن، تَوصِیفی بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
operar
عمل کردن، عمل کنند
ادامه...
عَمَل کَردَن، عَمَل کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
wypierać
جایگزین کردن، جابجا کردن
ادامه...
جایگُزین کَردَن، جابِجا کَردَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
zbierać
جمع کردن، جمع آوری کنید، جمع آوری کردن، غارت کردن، قابض
ادامه...
جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، جَمع آوَری کَردَن، غارَت کَردَن، قابِض
دیکشنری لهستانی به فارسی
śpiewać
خوٰاندن، آواز خوٰاندن، سرود خوٰاندن، شادی
ادامه...
خوٰاندَن، آواز خوٰاندَن، سُرود خوٰاندَن، شادی
دیکشنری لهستانی به فارسی
pożerać
بلعیدن، جذب کنند
ادامه...
بَلعیدَن، جَذب کُنَند
دیکشنری لهستانی به فارسی
obiecać
تعهّد کردن، تعهّد مجدّد
ادامه...
تَعَهُّد کَردَن، تَعَهُّد مُجَدَّد
دیکشنری لهستانی به فارسی
popierać
حمایت کردن، پشتیبانی می کند، تأیید کردن، تأیید کنید
ادامه...
حِمایَت کَردَن، پُشتیبانی می کُنَد، تَأیید کَردَن، تَأیید کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
otwierać
باز کردن، لغو
ادامه...
باز کَردَن، لَغو
دیکشنری لهستانی به فارسی
ubierać
پوشیدن
ادامه...
پوشیدَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
umierać
مردن، مرده
ادامه...
مُردَن، مُردِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
wspierać
پرورش دادن، بالا بردن، حمایت کردن، پشتیبانی می کند، حمایت مالی، حامی، پشتیبانی کردن، قابلیّت پشتیبانی
ادامه...
پَروَرِش دادَن، بالا بُردَن، حِمایَت کَردَن، پُشتیبانی می کُنَد، حِمایَت مالی، حامی، پُشتیبانی کَردَن، قابِلیَّتِ پُشتیبانی
دیکشنری لهستانی به فارسی
opiekać
بر تست کردن، برعکس
ادامه...
بَر تِست کَردَن، بَرعَکس
دیکشنری لهستانی به فارسی
opierzać
پر پرواز کردن، نادر بودن
ادامه...
پَر پَرواز کَردَن، نادِر بودَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
obierać
پوسته کندن، پوست کندن، فوم را جمع کنید
ادامه...
پوستِه کَندَن، پوست کَندَن، فُوم را جَمع کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی
odpierać
دفع کردن، دفن
ادامه...
دَفع کَردَن، دَفن
دیکشنری لهستانی به فارسی
opierać się
مقاومت کردن، تحمّل کن، لمس، لمس کنید
ادامه...
مُقاوِمَت کَردَن، تَحَمُّل کُن، لَمس، لَمس کُنید
دیکشنری لهستانی به فارسی