معنی operatik - جستجوی لغت در جدول جو
operatik
اپرایی، عملیّاتی
ادامه...
اُپِرایی، عَمَلیّاتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
operatie
عملیّات
ادامه...
عَمَلیّات
دیکشنری هلندی به فارسی
operativ
به طور عملیّاتی، عملیّاتی
ادامه...
بِه طُورِ عَمَلیّاتی، عَمَلیّاتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
operatic
اپرایی، اپرا
ادامه...
اُپِرایی، اُپِرا
دیکشنری سواحیلی به فارسی
operativo
عملیّاتی
ادامه...
عَمَلیّاتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
operator
اپراتور
ادامه...
اُپِراتُور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
operator
اپراتور، اپرا
ادامه...
اُپِراتُور، اُپِرا
دیکشنری لهستانی به فارسی
operatör
اپراتور
ادامه...
اُپِراتُور
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
Operatic
اپرایی، عملیّاتی
ادامه...
اُپِرایی، عَمَلیّاتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
operator
اپراتور
ادامه...
اُپِراتُور
دیکشنری هلندی به فارسی
operatief
به طور عملیّاتی، عامل
ادامه...
بِه طُورِ عَمَلیّاتی، عامِل
دیکشنری هلندی به فارسی
operativo
عملیّاتی، عامل
ادامه...
عَمَلیّاتی، عامِل
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
operatico
اپرایی، عملیّاتی
ادامه...
اُپِرایی، عَمَلیّاتی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
operasi
عملیّات
ادامه...
عَمَلیّات
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pratik
عملی
ادامه...
عَمَلی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
secara operatik
اپرایانه، به صورت عملیّاتی
ادامه...
اُپِرایانِه، بِه صورَتِ عَمَلیّاتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی