معنی ogni - جستجوی لغت در جدول جو
ogni
هر، همه چیز خوب است
ادامه...
هَر، هَمِه چیز خوب اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
cognitivo
شناختی
ادامه...
شِناختی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Cognitive
شناختی
ادامه...
شِناختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Cognition
شناخت
ادامه...
شِناخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
kognitiv
از نظر شناختی، شناختی
ادامه...
اَز نَظَرِ شِناختی، شِناختی
دیکشنری آلمانی به فارسی
Kognition
شناخت
ادامه...
شِناخت
دیکشنری آلمانی به فارسی
kognitif
شناختی
ادامه...
شِناختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kognisi
شناخت
ادامه...
شِناخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cognitivamente
از نظر شناختی
ادامه...
اَز نَظَرِ شِناختی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Cognizance
آگاهی، شناخت
ادامه...
آگاهی، شِناخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cognición
شناخت
ادامه...
شِناخت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
précognition
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Precognition
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
precognizione
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
senza sogni
بدون خواب، بی رؤیا
ادامه...
بِدونِ خواب، بی رُؤیا
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
precognição
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Cognitively
از نظر شناختی
ادامه...
اَز نَظَرِ شِناختی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cognitif
شناختی
ادامه...
شِناختی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ognisty
آتشی، آجر
ادامه...
آتَشی، آجُر
دیکشنری لهستانی به فارسی
Recognizably
قابل شناسایی، قابل تشخیص
ادامه...
قابِلِ شِناسایی، قابِلِ تَشخیص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ogniskowo
به طور نقطه ای، بین نژادی
ادامه...
بِه طُورِ نُقطِه ای، بِینِ نِژادی
دیکشنری لهستانی به فارسی
ognioodporny
ضد حریق، ضد فاشیست
ادامه...
ضِد حَریق، ضِد فاشیست
دیکشنری لهستانی به فارسی
ogni ora
به طور ساعتی، هر ساعت
ادامه...
بِه طُورِ ساعَتی، هَر ساعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ogni due ore
هر دو ساعت
ادامه...
هَر دُو ساعَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Recognized
شناخته شده، به رسمیت شناخته شده
ادامه...
شِناختِه شُدِه، بِه رَسمِیَت شِناختِه شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Recognize
شناختن، تشخیص دادن
ادامه...
شِناختَن، تَشخیص دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Recognizable
قابل شناسایی، قابل تشخیص
ادامه...
قابِلِ شِناسایی، قابِلِ تَشخیص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cognition
شناخت
ادامه...
شِناخت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Recognition
شناسایی، شناخت
ادامه...
شِناسایی، شِناخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unrecognized
غیر شناسایی شده، شناسایی نشده
ادامه...
غِیرِ شِناسایی شُدِه، شِناسایی نَشُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unrecognizably
به طور غیرقابل شناسایی، غیرقابل تشخیص
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ شِناسایی، غِیرِقابِلِ تَشخیص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Unrecognizable
غیرقابل شناسایی، غیرقابل تشخیص
ادامه...
غِیرِقابِلِ شِناسایی، غِیرِقابِلِ تَشخیص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
precognición
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
cognitivement
از نظر شناختی
ادامه...
اَز نَظَرِ شِناختی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prekognisi
پیش آگاهی، پیش شناخت
ادامه...
پیش آگاهی، پیش شِناخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی