معنی kognisi
kognisi
شناخت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با kognisi
kognitiv
kognitiv
اَز نَظَرِ شِناختی، شِناختی
دیکشنری آلمانی به فارسی
kondisi
kondisi
شَرط، وَضعِیَت، شَرطیَّت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kognitif
kognitif
شِناختی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
koalisi
koalisi
اِئتِلاف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی