معنی odwrotny - جستجوی لغت در جدول جو
odwrotny
معکوس
ادامه...
مَعکوس
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
odwrotnie
به صورت معکوس، برگشت پذیر، به طور معکوس، قهقرایی
ادامه...
بِه صورَتِ مَعکوس، بَرگَشت پَذیر، بِه طُورِ مَعکوس، قَهقَرایی
دیکشنری لهستانی به فارسی
zawrotny
سرخوش، به طور اتّفاقی، سرگیجه آور، بیهوش کردن، سرگیجه دار، سرد، با سرگیجه، سرگیجه، با سرگیجه آور، سرنوشت ساز
ادامه...
سُرخوش، بِه طُورِ اِتِّفاقی، سَرگیجِه آوَر، بیهوش کَردَن، سَرگیجِه دار، سَرد، با سَرگیجِه، سَرگیجِه، با سَرگیجِه آوَر، سَرنِوِشت ساز
دیکشنری لهستانی به فارسی
odwrot
عقب نشینی، برداشتن
ادامه...
عَقَب نِشینی، بَرداشتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی