odwracać معکوس کردن، از کار افتاده است، برعکس کردن، برف می بارد ادامه... مَعکوس کَردَن، اَز کار اُفتادِه اَست، بَرعَکس کَردَن، بَرف مِی بارَد دیکشنری لهستانی به فارسی