obejmować شامل بودن، درگیر شدن، پوشاندن، روکش، دامنه داشتن، گرامی داشتن، شامل کردن ادامه... شامِل بودَن، دَرگیر شُدَن، پوشاندَن، روکِش، دامَنِه داشتَن، گِرامی داشتَن، شامِل کَردَن دیکشنری لهستانی به فارسی