معنی nors - جستجوی لغت در جدول جو
nors
به طور ترشرو، عبوس
ادامه...
بِه طُورِ تُرُشرُو، عَبوس
دیکشنری هلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
nord
شمالی، شمال
ادامه...
شُمالی، شُمال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nord
شمالی، شمال
ادامه...
شُمالی، شُمال
دیکشنری آلمانی به فارسی
fors
قوی هیکل، بزرگ
ادامه...
قَوی هِیکَل، بُزُرگ
دیکشنری هلندی به فارسی
nord
شمالی، شمال
ادامه...
شُمالی، شُمال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
norsheid
اخموگری، سرگیجه
ادامه...
اَخموگَری، سَرگیجِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Governorship
استانداری، فرمانداری
ادامه...
اُستانداری، فَرمانداری
دیکشنری انگلیسی به فارسی