معنی nord
nord
شمالی، شمال
دیکشنری آلمانی به فارسی
واژههای مرتبط با nord
nord
nord
شُمالی، شُمال
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nord
nord
شُمالی، شُمال
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Word
Word
حَرف زَدَن، کَلَمِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Ford
Ford
عُبور کَردَن اَز رودخانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nors
nors
بِه طُورِ تُرُشرُو، عَبوس
دیکشنری هلندی به فارسی
noord
noord
شُمالی، شُمال
دیکشنری هلندی به فارسی