معنی normalny - جستجوی لغت در جدول جو
normalny
عادّی، معمولی
ادامه...
عادّی، مَعمولی
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
formalny
رسمی
ادامه...
رَسمی
دیکشنری لهستانی به فارسی
normalnie
معمولاً
ادامه...
معمولاً
دیکشنری لهستانی به فارسی
Formally
به طور رسمی، به صورت رسمی
ادامه...
بِه طُورِ رَسمی، بِه صورَتِ رَسمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Normally
معمولاً، به طور معمول
ادامه...
معمولاً، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری انگلیسی به فارسی
moralny
اخلاقی، اصول اخلاقی
ادامه...
اَخلاقی، اُصول اَخلاقی
دیکشنری لهستانی به فارسی
normale
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
oralny
دهانی، ماشین بیمار
ادامه...
دَهانی، ماشین بیمار
دیکشنری لهستانی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
normal
عادّی
ادامه...
عادّی
دیکشنری آلمانی به فارسی
nienormalny
غیرعادّی، غیر معمول
ادامه...
غِیرعادّی، غِیرِ مَعمول
دیکشنری لهستانی به فارسی
paranormalny
فوق طبیعی، تحمیل کند
ادامه...
فُوق طَبیعی، تَحمیل کُنَد
دیکشنری لهستانی به فارسی