niezaplanowany برنامه ریزی نشده، برنامه نویس، بدون برنامه ریزی، بدون بو ادامه... بَرنامِه ریزی نَشُدِه، بَرنامِه نِویس، بِدونِ بَرنامِه ریزی، بِدونِ بو دیکشنری لهستانی به فارسی