niewypowiedziany بی زبان، بی زبانی، غیرقابل بیان، غیر قابل برگشت ادامه... بی زَبان، بی زَبانی، غِیرِقابِلِ بَیان، غِیرِ قابِلِ بَرگَشت دیکشنری لهستانی به فارسی