معنی niewypowiedziany niewypowiedziany بی زبان، بی زبانی، غیرقابل بیان، غیر قابل برگشت بی زَبان، بی زَبانی، غِیرِقابِلِ بَیان، غِیرِ قابِلِ بَرگَشت دیکشنری لهستانی به فارسی