معنی nierozwiązany - جستجوی لغت در جدول جو
nierozwiązany
حلّ نشده، حلّال
ادامه...
حَلّ نَشُدِه، حَلّال
دیکشنری لهستانی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
niezwiązany
بی ربط، بی ربط بودن، بدون وابسته، بی عاطفه، غیر مرتبط
ادامه...
بی رَبط، بی رَبط بودَن، بِدونِ وابَستِه، بی عاطِفِه، غِیرِ مُرتَبِط
دیکشنری لهستانی به فارسی