nierozsądnie بدون منطق، بدون بازدارندگی، غیرمنطقی، غیر منطقی بودن، ناآگاهانه، نابخشودنی، غیر هوشمندانه، ناصادقانه ادامه... بِدونِ مَنطِق، بِدونِ بازدارَندِگی، غِیرِمَنطِقی، غِیرِ مَنطِقی بودَن، ناآگاهانِه، نابَخشودَنی، غِیرِ هوشمَندانِه، ناصادِقانِه دیکشنری لهستانی به فارسی