niechętny بیزار بودن، به طور غریزی، بی میل، بی میلی، خسته، مردّد، مبشّر ادامه... بیزار بودَن، بِه طُورِ غَریزی، بی مِیل، بی مِیلی، خَستِه، مُرَدَّد، مُبَشِّر دیکشنری لهستانی به فارسی